سخاوت باراني

شعر عاشقانه

اين وبلاگ را براي كسي درست كردم كه دوسش دارم اما او مرا دوست ندارد

سخاوت باراني


اين جا درخت آينه دار بهار نيست
بر روی شاخه همهمه ی برگ و بار نيست
پرواز در حريم قفسها خلاصه شد
اين جا پرنده وارث باغ و بهار نيست
ويران شد آشيانه، درخت از نفس فتاد
ديگر کسی به فکر پرستو و سار نيست
بر شانه های دشت تبر گام می نهد
يک شاخه روی شانه ی جنگل سوار نيست
گلهای تشنه را چه کسی آب می دهد؟
وقتی خبر ز زمزمه ی جويبار نيست
ای آسمان! سخاوت بارانی ات کجاست؟
بر ما ببار، سوختگان را قرار نيست




نظرات شما عزیزان:

دیوونه
ساعت22:18---9 فروردين 1391
سلام،وبلاگ جالبی داری
موفق باشی
لینکت کردم تو هم اگه خواستی اینکارو بکن


PRINCES
ساعت10:22---9 فروردين 1391
پشت آن پنجره ی رو به افق،
پشت دروازه ی تردیدو خیال،
لا به لای تن عریانی بید،
من در اندیشه آنم که تو را،
وقت دلتنگی خود دارم و بس!


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+ نوشته شده در چهار شنبه 9 فروردين 1391برچسب:, ساعت 10:2 توسط دل شكسته |